مدح و مناجات با سیدالشهدا علیهالسلام
مجنونم و این عشق تدبُّر شدنی نیست دلـدادۀ کـوی تو تــمسخُـر شدنی نیست گفتند بهشت است، ولی بهتر از آن است بین الحـرمین تو تـصـوُّر شدنی نیست وصـل تو میـسّـرشـدنی هـست ولی تا من دور نگردم ز تکـبُّر، شدنی نیست رزق تو کم و بیش به من میرسد ارباب نانی که به من میدهی آجُرشدنی نیست آبم بـدهی یا نـدهی، هرچه تو خـواهی این تشنه لب از دست تو دلخور شدنی نیست من گرچه کـنهکـار و بدم؛ لیک نرانم این کاسۀ خالی همهجا پُر شدنی نیست این ظرفِ نجس پاک نشد، ای همه پاکی با بیادبی هـیچ کسی حُـرشدنی نیست بایـد بــپذیـریّ و بخـواهی تو، وگـرنه این سنگِ سیهدل بخدا دُر شدنی نیست خاک کـف پای تو شدن میشد اگرچه حالا که شدم اهل تظاهر، شدنی نیست میشد دل من نـرم شـود، بشکــنـد اما وقتی نخورَد شیشه تلنگُر، شدنی نیست |